iran flag

وب سایت شخصی علی پزشکی

وب سایت شخصی علی پزشکی
 
 

در دهه‌های گذشته، سیاست‌های غذایی در بسیاری از کشورهای جهان عمدتا بر افزایش تولید محصولات کشاورزی، به‌ویژه غلاتی مانند گندم، برنج و ذرت متمرکز بوده‌اند. این رویکرد موسوم به «نظام‌های غذایی تولیدمحور» با هدف مقابله با گرسنگی و ناامنی غذایی پس از دوران استعمار، جنگ جهانی دوم، و بحران‌های نفتی توسعه یافت. افزایش بهره‌وری کشاورزی، به‌ویژه از طریق انقلاب سبز، بدون شک نقش مهمی در کاهش گرسنگی مزمن در بسیاری از نقاط جهان ایفا کرده است. با این حال، امروزه شواهد علمی و تجربی به‌وضوح نشان می‌دهند که این رویکرد دیگر پاسخگوی نیازهای پیچیده و چندوجهی سلامت، تغذیه و پایداری نیست. گذار از «نظام‌های غذایی تولیدمحور» به «نظام‌های تغذیه‌محور» یکی از اساسی‌ترین تحولاتی است که سیاستگذاران، پژوهشگران و فعالان حوزه‌ی کشاورزی، سلامت و محیط زیست بر آن تأکید دارند. این گذار مستلزم تغییر تمرکز از صرفا تولید بیشتر غذا به سمت تولید و توزیع غذاهای سالم، مغذی، متنوع، مقرون‌به‌صرفه، و زیست‌سازگار است.

در رویکرد تولیدمحور، موفقیت سیاست‌های کشاورزی بر اساس شاخص‌هایی چون افزایش تن‌ها در هکتار، خودکفایی در تولید غلات، و کاهش قیمت مواد غذایی اولیه سنجیده می‌شد. در مقابل، سیستم تغذیه‌محور به جای کمیت، بر کیفیت غذا تمرکز دارد. مواد مغذی، ایمنی غذایی، تنوع زیستی در کشاورزی، و نقش تغذیه در پیشگیری از بیماری‌های مزمن مانند دیابت، چاقی و بیماری‌های قلبی محورهای اصلی این رویکرد هستند. یکی از انتقادات جدی به نظام‌های تولیدمحور این است که ممکن است مردم را سیر کنند اما به سلامتی آن‌ها کمکی نکنند. رژیم‌های غذایی مبتنی بر غذاهای پرکالری اما کم‌مغذی – مانند برنج سفید، نان سفید، و غذاهای فرآوری‌شده‌ی ارزان – منجر به شیوع سوءتغذیه‌ی پنهان می‌شوند؛ وضعیتی که فرد کالری کافی دریافت می‌کند، اما به کمبود ریزمغذی‌هایی چون آهن، روی، ید و ویتامین A دچار است.

در دهه‌های اخیر، یکی از نتایج ناخواسته‌ی نظام‌های تولیدمحور، گسترش مصرف غذاهای فوق‌فرآوری‌شده و ناسالم بوده است. ارزان‌بودن این مواد غذایی در کنار تبلیغات تهاجمی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، باعث افزایش چاقی و بیماری‌های متابولیک شده است. در یک نظام تغذیه‌محور، سیاستگذاران به جای رها کردن بازار، با ابزارهایی چون مالیات بر نوشیدنی‌های شیرین، ممنوعیت تبلیغات ناسالم برای کودکان، و برچسب‌گذاری هشداردهنده بر محصولات غذایی، سعی در هدایت رفتار مصرف‌کننده دارند. نظام‌های تغذیه‌محور همچنین عدالت اجتماعی را در مرکز توجه خود قرار می‌دهند. در بسیاری از کشورها، خانواده‌های کم‌درآمد نه‌تنها درآمد کمتری دارند، بلکه دسترسی کمتری به غذاهای سالم مانند میوه، سبزی، گوشت و لبنیات دارند. این گروه‌ها معمولا در معرض سوءتغذیه، کم‌خونی و رشد ناکافی در کودکان هستند. بنابراین، سیاست‌های تغذیه‌محور باید به کاهش شکاف در دسترسی غذایی توجه کنند؛ از جمله با یارانه‌های هدفمند برای غذاهای مغذی، برنامه‌های تغذیه‌ی مدرسه‌ای، و حمایت از کشاورزی خرد و خانوادگی.

رویکرد تولیدمحور اغلب با بهره‌برداری بی‌رویه از منابع طبیعی همراه بوده است. آلودگی منابع آب، فرسایش خاک، کاهش تنوع زیستی، و وابستگی به کودهای شیمیایی و سموم از جمله پیامدهای منفی این رویکرد هستند. در مقابل، نظام‌های تغذیه‌محور خواستار کشاورزی پایدار، کم‌کربن، مقاوم در برابر تغییرات اقلیمی، و مبتنی بر اصول تنوع زیستی هستند. در هند، تمرکز سیستم توزیع عمومی بر گندم و برنج به کاهش گرسنگی کمک کرده است، اما نتوانسته سوءتغذیه‌ی ریزمغذی‌ها را مهار کند. در مقابل، کشورهایی مانند شیلی با اجرای سیاست‌هایی مانند برچسب‌گذاری مواد غذایی، مالیات بر نوشیدنی‌های شیرین و محدودیت تبلیغات، گام‌هایی اساسی در جهت نظام تغذیه‌محور برداشته‌اند. گذار به نظام‌های تغذیه‌محور نیازمند حکمرانی هوشمند، بین‌بخشی و پاسخگوست.

نهادهای دولتی، بخش خصوصی، سازمان‌های غیرانتفاعی و خود مردم باید در طراحی و اجرای سیاست‌ها مشارکت داشته باشند. همچنین نوآوری‌های فناورانه مانند کلان‌داده، هوش مصنوعی، کشاورزی دیجیتال و ابزارهای تحلیل تغذیه باید به خدمت طراحی سیاست‌های شواهدمحور درآیند. علاوه بر این، ضروری است سیاست‌های تغذیه‌محور به تغییرات اقلیمی توجه داشته باشند. رژیم‌های غذایی پایدار که مصرف منابع طبیعی را کاهش می‌دهند، هم به بهبود سلامت و هم به کاهش ردپای زیست‌محیطی کمک می‌کنند. تغییر رژیم‌های غذایی به سمت مصرف کمتر گوشت قرمز و فرآوری‌شده و افزایش مصرف غذاهای گیاهی، می‌تواند هم‌راستا با اهداف اقلیمی جهانی باشد. همچنین، بحران‌هایی مانند همه‌گیری کرونا یا جنگ در اوکراین نشان داده‌اند که نظام‌های غذایی متمرکز و وابسته به واردات بسیار آسیب‌پذیرند. نظام‌های تغذیه‌محور با اتکای بیشتر بر تنوع، کشاورزی محلی و زنجیره‌های کوتاه‌تر تأمین، تاب‌آوری بیشتری در برابر شوک‌ها دارند.

تمرکز بر زنجیره‌ی ارزش مغذی (Nutrient Value Chain) نیز از عناصر کلیدی یک نظام تغذیه‌محور است. این مفهوم تأکید می‌کند که تأمین تغذیه‌ی سالم نه‌تنها از مزرعه، بلکه از تمام مراحل تولید، فرآوری، ذخیره‌سازی و مصرف باید مورد توجه قرار گیرد تا ریزمغذی‌ها حفظ شوند. از دیگر ابزارهای مهم، استفاده از فناوری‌های اصلاح ژنتیکی مسئولانه و غنی‌سازی زیستی (biofortification) است. این رویکردها می‌توانند به تولید مواد غذایی غنی‌شده با ریزمغذی‌ها کمک کنند، به‌ویژه در جوامعی که تنوع غذایی کافی ندارند. در نهایت، توجه به ابعاد فرهنگی رژیم غذایی اهمیت زیادی دارد. سیاست‌های تغذیه‌محور موفق، سیاست‌هایی هستند که از رژیم‌های غذایی سنتی و بومی حمایت کرده و آن‌ها را به‌عنوان منابع الهام برای طراحی رژیم‌های سالم و پایدار به رسمیت می‌شناسند.

گذار از نظام غذایی تولیدمحور به تغذیه‌محور یعنی از «چقدر غذا تولید کردیم؟» به «چه نوع غذایی تولید کردیم؟ برای چه کسی؟ با چه کیفیتی؟ و با چه اثری بر سلامت و محیط زیست؟» این گذار، نه‌تنها یک انتخاب اختیاری، بلکه یک ضرورت انسانی، زیست‌محیطی و اخلاقی است. در جهانی که در آن بیش از 700 میلیون نفر همچنان گرسنه‌اند و هم‌زمان بیش از ۲ میلیارد نفر به بیماری‌های ناشی از رژیم غذایی ناسالم دچارند، لازم است سیاست‌های غذایی بازاندیشی شوند. تنها با طراحی نظام‌هایی که غذا را نه فقط به عنوان «کالا» بلکه به عنوان «حق» ببینند، می‌توان به هدف نهایی دست یافت: تأمین رژیم غذایی سالم، عادلانه، پایدار و در دسترس برای همه مردم در همه‌ی زمان‌ها.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

آخرین نظرات کاربران