iran flag

وب سایت شخصی علی پزشکی

وب سایت شخصی علی پزشکی
 
 

می‌گویند آشپز که دوتا شد، غذا یا شور می‌شود و یا بی‌نمک! اما، اگر این آشپزها به عنوان یک تیم کار می‌کردند چه؟ قطعاً آبگوشت معرکه‌ای می‌شد. به همین ترتیب، وقتی صحبت از کسب‌وکار می شود، هیچ‌چیز جای کار تیمی را نمی‌گیرد. راه‌اندازی کسب‌وکار یک سرمایه‌گذاری چندوجهی است که نیازمند تحقیق، برنامه‌ریزی، و اجرای دقیق است. قدرت یک سازمان و ظرفیت آن برای ایجاد درآمدهای چشمگیر تا حد زیادی به کیفیت مدیریت بستگی دارد که به نوبه خود تأثیر قابل توجهی بر ارزش برند آن در بلندمدت می‌گذارد. مدیریت کسب‌وکار (Business management) شامل نحوه عملکرد یک شرکت و دستیابی به اهداف آن است. یک مدیر کسب‌وکار منابع لازم را تعیین می‌کند، فعالیت‌ها را هماهنگ می‌سازد، و تصمیماتی می‌گیرد که کشتی شرکت در مسیر درستی حرکت کند. در واقع، مدیر کسب‌وکار بیشتر بر روی تصویر بزرگتر متمرکز است، تا جزییات عملیاتی روزمره.

مدیریت کسب‌وکار چیست؟

در یک تعریف ساده، مدیریت کسب‌وکار به هماهنگی و اداره فعالیت‌ها، وظایف و منابع کسب‌وکار برای دستیابی به یک هدف معین اشاره دارد. این اغلب شامل نظارت و آموزش کارکنان، نظارت بر عملیات اصلی، و طراحی بهینه زیرساخت شرکت است. در مدیریت کسب‌وکار، شما بر نقشه راه نظارت می‌کنید، برنامه‌ریزی می‌کنید، آموزش می‌دهید، به مدیران شرکت خود تفویض می‌کنید، و آن‌ها هدایت می‌کنید تا مأموریت‌شان را انجام دهند و به هدف شرکت دست یابند. این جنبه از یک کسب‌وکار با تعیین انتظارات شفاف و ایجاد وحدت تحت رهبری شما، ثبات را در همه تیم‌ها تضمین می‌کند. بسیاری معتقدند کلید مدیریت کسب‌وکار ایجاد تعادل بین مدیریت کار و استعداد است. تخصص فنی باعث می‌شود که شما به عنوان یک مدیر کسب‌وکار، احترام همکاران‌تان را به‌دنبال داشته باشید، اما برای حفظ این احترام، نیاز به مهارت‌های نرمی دارید. علاوه‌براین، موفقیت مدیریتی مستلزم ثبات، ارتباط، همدلی، و شکل‌گیری و پرورش روابط کاری معنادار است. چنین ویژگی‌هایی با هم یک راهبرد موثر مدیریت کسب‌وکار را شکل می‌دهند.

سه مهارتی که مدیران موفق کسب‌وکار باید داشته باشند

داشتن یک کسب‌وکار، کار ساده‌ای نیست. اما چیزی که شاید مهارت بیشتری را بطلبد، مدیریت افراد است، و این دقیقاً همان چیزی است که نقش یک مدیر کسب‌وکار را برجسته می‌سازد. آن‌ها نه تنها باید از مهارت‌های اساسی مانند ارتباط، تفکر نقادانه، و تدوین راهبرد بهره‌مند باشند، بلکه باید ویژگی‌های اضافه‌تری را نیز داشته باشند که آنها را از دیگران متمایز نماید. برخی از این ویژگی‌ها عبارتند از:

1- همدلی
همان‌طور که هارپر لی (Harper Lee) می‌گوید: «شما هرگز به‌طور واقعی یک شخص را درک نخواهید کرد، مگر اینکه از زاویه آن‌ها به مسائل نگاه کنید.» مدیریت کسب‌وکار صرفاً ایجاد انگیزه در یک تیم نیست، بلکه باید بتوانید بهترین بهره را از اعضای تیم‌تان ببرید. در این رابطه، بسیار مهم است که به یاد داشته باشید هر یک از اعضا از نظر سوابق تحصیلی و حرفه‌ای، اخلاق کاری، سبک‌های ارتباطی، انگیزه، و شخصیت ذاتی با دیگران متفاوت هستند. بدون همدلی، مدیران کسب‌وکار نمی‌توانند به درک واقعی کارکنان خود و اجرای یک رویکرد مدیریتی برسند.

2- مسئولیت‌پذیری
یکی از مهم‌ترین وظایف یک مدیر کسب‌وکار این است که کارکنان را در قبال اشتباهات خود پاسخگو کند و به آن‌ها کمک نماید تا پیشرفت کنند. این نه تنها عملکرد کل سازمان را تضمین می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که شما به اندازه کافی به رشد کارکنان خود اهمیت می‌دهید تا آنها شایستگی‌هایشان را ارتقا دهند.

3- مذاکره و حل تعارض
جورج کولریزر (George Kohlrieser)، استاد مدرسه کسب و کار IMD، می‌گوید: «تعارض‌ها رگ حیات سازمان‌های با عملکرد بالا هستند.» این طبیعی است که در برهه‌ای از زمان، تیمی از کارکنان باهوش با تفاوت‌های خلاقانه مواجه شوند؛ چه در راهبرد و چه در اجرا. وظیفه یک مدیر این است که چنین تعارضاتی را حل کند و همکاری، تبادل، و شبکه‌سازی را تسهیل نماید؛ همگی با حسن نیت و احترام به هدف مشترک.

buss2

مسئولیت‌های یک مدیر کسب‌وکار

مدیریت کسب‌وکار شامل نقش‌ها و مهارت‌های مختلفی است که با هم کار می‌کنند تا ثبات عملیاتی را تضمین نمایند. با توجه به این موضوع، وظایف یک مدیر کسب‌وکار را می توان به شرح زیر بیان کرد:

1- تعیین انتظارات و اهداف
تعیین اهداف روشن اولین قدم است. علاوه‌براین، انتقال همین موضوع به کارمندان به شیوه‌ای متقاعدکننده نیز مهم است، زیرا به آن‌ها انگیزه می‌دهد تا بیشتر فعالیت کنند و از برتری خود اطمینان حاصل نمایند.

2- سازماندهی و واگذاری کار
پس از ارزیابی وظایف موجود، یک مدیر کارآمد آن‌ها را به بخش‌های قابل اجرا تقسیم می‌کند و سپس به بخش‌ها یا کارمندان مربوطه محول می‌کند. وظیفه مدیر تضمین انسجام بین تمام بخش‌های یک سازمان و انجام وظایف بر اساس جدول زمانی است. مدیر شایسته می‌تواند به بهینه‌سازی مشاغل، کاهش هزینه‌ها و زمان، و افزایش بهره‌وری کلی شرکت کمک کند.

3- ایجاد انگیزه، آموزش، و سرپرستی کارکنان
جمع‌آوری و هدایت تیم به سمت یک هدف مشترک مستلزم تعامل مدیر کسب‌وکار با انواع مختلف افراد و آموزش آن‌هاست. او همچنین باید ناظر شایسته‌ای باشد و در صورت نیاز، انتقاد سازنده ارائه دهد. علاوه‌براین، مدیر باید عملکرد تیم خود را در طول زمان پیگیری کند. این به او کمک می‌کند تا نقاط قوت و ضعف هر یک از اعضای تیم را شناسایی کند و اقداماتی را برای موفقیت‌های آینده انجام دهد.

حوزه‌های اصلی مدیریت کسب و کار

چندین حوزه اصلی در مدیریت کسب‌وکار وجود دارد که عبارتند از:

مدیریت راهبردی: شامل تعیین جهت کلی سازمان و برنامه‌ریزی بلندمدت برای دستیابی به اهداف و مقاصد شرکت است. این شامل تجزیه و تحلیل محیط خارجی، شناسایی نقاط قوت و ضعف شرکت، و توسعه راهبردهایی برای موقعیت شرکت جهت موفقیت است.

مدیریت مالی: شامل مدیریت منابع مالی سازمان مانند بودجه‌بندی، پیش‌بینی، تحلیل مالی، و مدیریت سرمایه‌گذاری است.

مدیریت بازاریابی: شامل شناسایی و درک نیازهای مشتری، توسعه و اجرای راهبردهای بازاریابی، و مدیریت ترویج و توزیع محصولات یا خدمات شرکت است.

مدیریت عملیات: شامل مدیریت فرآیندها و سیستم‌هایی است که محصولات یا خدمات شرکت را تولید و ارائه می‌کنند. این شامل مدیریت زنجیره تامین، مدیریت تولید، و تدارکات است.

مدیریت منابع انسانی: شامل مدیریت کارکنان شرکت از جمله استخدام، آموزش، توسعه، ارزیابی عملکرد، و جبران خدمات است.

مدیریت فناوری اطلاعات: شامل مدیریت زیرساخت‌های فناوری شرکت از جمله مدیریت سخت‌افزار، نرم‌افزار، و داده‌ها برای حمایت از اهداف تجاری شرکت است.

مدیریت ریسک: مدیریت ریسک شامل شناسایی و مدیریت ریسک‌هایی است که شرکت با آن مواجه است؛ مانند ریسک‌های مالی، ریسک‌های قانونی، و ریسک‌های عملیاتی. این شامل توسعه برنامه‌های مدیریت ریسک و اجرای راهبردهایی برای کاهش ریسک است.

سبک‌های مدیریت کسب‌وکار

سبک مدیریت مناسب برای یک موقعیت معین به عوامل مختلفی از جمله فرهنگ سازمان، ماهیت کار در حال انجام، نیازها، و ترجیحات تک‌تک کارکنان بستگی دارد. در اینجا به برخی از رایج‌ترین سبک‌های مدیریت کسب‌وکار می‌پردازیم:

1- خودکامه: مدیر تمام تصمیمات را می‌گیرد و کنترل کاملی بر سازمان دارد. این سبک می‌تواند در شرایطی که تصمیمات باید سریع گرفته شود، به خوبی عمل کند. از طرفی، می‌تواند خلاقیت و نوآوری را نیز نابود سازد.

2- دموکراتیک: مدیر کارکنان را در تصمیم‌گیری مشارکت می‌دهد و ارتباطات باز و بازخورد را تشویق می‌کند. این سبک به ایجاد تیم‌های منسجم کمک می‌کند و حس مالکیت را در بین کارمندان تقویت می‌نماید.

3- باز: مدیر حداقل راهنمایی را ارائه می‌کند و به کارمندان اجازه می‌دهد که خودشان تصمیم بگیرند. این سبک در موقعیت‌هایی که کارکنان مهارت و انگیزه بالایی دارند، بسیار مفید است. با این حال، می‌تواند نیازمند جهت‌گیری و مسئولیت‌پذیری بیشتر نیز شود.

4- تحول‌آفرین: مدیر کارکنان را برای دستیابی به ظرفیت کامل خود الهام و انگیزه می‌دهد. این سبک می‌تواند در پرورش خلاقیت و نوآوری موثر باشد، اما به هوش هیجانی و مهارت های ارتباطی بالایی نیاز دارد.

5- تعاملی: مدیر انتظارات روشنی را تعیین کرده و بر اساس عملکرد، پاداش یا تنبیه می‌کند. این سبک می‌تواند در دستیابی به اهداف کوتاه‌مدت موثر باشد، اما ممکن است در ساخت تیم‌های قوی و رشد بلندمدت اثرگذار نباشد.

6- خدمتگزار: مدیر بر تامین نیازهای کارکنان و کمک به آن‌ها برای رسیدن به اهداف‌شان تمرکز می‌کند. این سبک می‌تواند به ایجاد تیم‌های قوی و تقویت حس وفاداری و تعهد کمک کند، اما به درجه بالایی از همدلی و هوش هیجانی نیاز دارد.

البته مؤثرترین سبک مدیریت به دو عنصر کلیدی بستگی دارد: اول نیازها و اهداف خاص سازمان، و دوم نقاط قوت و ضعف تک تک مدیران و کارکنان. برخی از مدیران ماهر می‌توانند سبک مدیریتی خود را متناسب با نیازهای سازمان و کارکنان آن تطبیق دهند، اما این شیوه رایجی نیست.

شما مجوز ارسال دیدگاه را ندارید

آخرین نظرات کاربران